- زهر مار کردن(چَ / چِ چَ دَ)
خوردن چیزی غیرمرغوب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). کلمه اهرمنی بمعنی خوردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کنایه از خوردن است با لحن غیظ و تغیر و خشم چنانکه گویند: ’می خواهم یک لقمه ناهار زهر مار کنم’. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده).
- زهر مار کردن طعامی را بر کسی، با رفتار یا گفتار زشت آن طعام را بر او ناگوار ساختن. مانع شدن از التذاذ از آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در موردی که کسی باعث خشم و تأثر آدمی شود و این حال در سر غذا اتفاق افتد گویند: ’فلان کس ناهار را به ما زهر مار کرد’. (از فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
- زهر مار کردن طعامی را بر کسی، با رفتار یا گفتار زشت آن طعام را بر او ناگوار ساختن. مانع شدن از التذاذ از آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در موردی که کسی باعث خشم و تأثر آدمی شود و این حال در سر غذا اتفاق افتد گویند: ’فلان کس ناهار را به ما زهر مار کرد’. (از فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
